پگاسوس، (به یونانی: Αχέρων) اسب بالدار جاودانی؛ یار باوفای بلروفون.
پگاسوس (Pegasus) یکی از موجودات افسانهای در اساطیر یونان باستان بوده است.
پگاسوس اسبی بالدار و فرزند رابطه مدوزا و پوزئیدون است. او زمانی که سر مدوزا توسط پرسیوس از تن جدا شد، به دنیا آمد و توسط بلروفون اهلی شد. پگاسوس در طی ماجراهای این قهرمان، مرکب او بود و به او در از بین بردن کایمرا کمک کرد. اما زمانی که بلروفون میخواست به کمک او به المپ برسد، توسط زئوس از اسب سرنگون شد و پگاسوس به تنهایی به المپ رسید و در آنجا ماندگار شد.
سربروس (Cerberus) یکی از موجودات افسانهای در اساطیر یونان باستان بودهاند.
سربروس هم یکی دیگر از فرزندان تایفویوس و اکیدنا است و سگی سه سر، با ماری به جای دم است. این هیولا نگهبان جهان مردگان بوده است. او به مردگان اجازه ورود می داده و مانع خروج آنها از جهان زیر زمین میشده است. تنها چند تن از افراد زنده موفق شدند به طریقی از این سد بگذرند و به دنیای مردگان رفته و بازگردند. یکی از این افراد اورفئوس (Orpheus) بود که توانست با خواندن آواز او را خواب کند و به نجات همسرش یوریدیس (Eurydice) برود. هرکول نیز، در آخرین ماموریت خود موفق شد سربروس را از جایگاه خود خارج کند و به شاه یوریستئوز (Eurystheus) پیشکش کند.
فلافی در حقیقت موجودی جادویست كه به اسطوره های یونان تعلق دارد و نامش سربروس است.سربروس نیز نگهبان بود و از سرزمین مردگان نگهبانی می كرد،یعنی مكانی كه روح مردگان به آنجا می رفت،كه تا ابد در زندگی كند.یكی از وظایف سربروس خوردن افرادی بود كه تلاش می كردند فرار كنند و وظیفه دیگر او دور نگه داشتن زندگان بود.
سربروس و هركول
سربروس در یكی از اسطوره های مشهور یونان،یعنی در ماجرای دوازده عمل شاقی كه هركول انجام داد، نقش مهمی داشت. الهه ای به نام هرا ، هركول را فریب داد تا مرتكب جنایتهای وحشتناك شود. جزای هركول این بود كه دوازده سال برای پادشاهی كه لیاقت چندانی نیز به پادشاهی نداشت خدمت كند.آن پادشاه، از هركول خواست دوازده كاری را انجام دهد كه غیر ممكن می نمودند.بسیاری از این كارها مستلزم كشتن یا اسیر كردن موجودات وحشی خبیثی همچون هیدرا ،موجودی چند سر بود.آخرین كاری كه پادشاه از هركول خواست كه مشكل ترین آنها نیز محسوب می شد ،این بود كه،هركول،سربروس را از محل نگهبانی اش در دروازه سرزمین مردگان اسیر كند ، تا سربروس مانند افراد نظامی جلوی پادشاه رژه برود.كه البته این قهرمان اسطوره ای یونان با موفقیت این كار را انجام داد.
سربروس و موسیقی
فرد دیگری نیز بر سربروس چیره شد،ولی برای چیرگی بر او از زور بازو استفاده نكرد. اورفئوس كه موسیقی دانی خوش قریحه بود ،با سرزمین مردگان به مقابله برخاست تا معشوقه خود،یوریدیس را آزاد كند.اورفئوس از قدرت هركول برخوردار نبود به همین دلیل برای رام كردن سربروس ، ساز خود را كه چنگچه نام داشت،نواخت.او توانست به آرامی از كنار سربروس بگذرد و به این وسیله توانست یوریدیس را فراری دهد .
آرگوس صد چشم، در اسطورههای یونان، از قهرمانان یونانی بود که چشمان بسیاری در بدن داشت.
او را آرگوس مشاهدهگر میگفتند به دلیل آنکه چشمان فراوانی داشت. در بسیاری از داستانها و نقاشیها 100 چشم برای او ذکر کردهاند که در سراسر بدن او قرار داشتند. این خاصیت، آرگوس را به یک نگهبان آرمانی مبدل کرده بود و هرا، همسر زئوس، او را برای نگهبانی زئوس و معشوقهاش یو، گماشته بود. اما زئوس به هرمس، پیغامبر خدایان، دستور داد تا یو را برباید و هرمس خود را به شکل چوپانی درآورد و با حکایتهای طولانی و آوای نی خود، آرگوس را به خواب برد و یو را دزدید. در بعضی از داستانها، آرگوس در آخر به دست هرمس کشته میشود.
سایکلوپ (Cyclope) یکی از موجودات افسانهای در اساطیر یونان است.
یونانیان خدایان و هیولاها را فرزندان تایتان ها- خدایان اولیه- میدانستند که بیشتر آنها فرزند گایا (Gaea) الهه مادر و اورانوس (Uranus) بودند. اورانوس خدای آسمان و فرزند گایا بود و گایا خود به تنهایی او را به وجود آورده بود. این دو با یکدیگر فرزندان بسیاری به وجود آوردند که شامل 12 تن از تایتانها نیز هست. سایکلوپها، که غولهایی یک چشم بودند، سه نفر بودند و نماد تندر، برق و آذرخش به شمار میآمدند. این غولها، اولین آهنگران بودند و توسط تایتانی به نام کرونوس (Cronus)، زندانی شدند. زئوس، هنگام شورش بر علیه تایتانها، سایکلوپها را آزاد کرد و در عوض آنها اسلحه معروف خود، صاعقه و تندر را به او هدیه دادند.
اکیدنا (به انگلیسی: Echidna) یکی از موجودات افسانهای در اساطیر یونان است.
اکیدنا هیولای مؤنثی که نیمی پری و نیمی مار بود و در غاری زندگی میکرد. اکیدنا همسر زشت تایفون و دختر ستو بود. او تنها هنگام شکار غار را ترک میکرد و هر موجودی که از آن حوالی میگذشت را میخورد. فرزندان اکیدنا عبارتند از شیر نیمیان، سربروس، لادون، کایمرا، اسفینکس و هایدرا. این موجود فانی اما دارای عمری طولانی بود و توسط آرگوس کشته شد.
هکتاتون کایرس (Hecatonchires) : هکتاتون کایرس به معنی "صد دست" است. این موجودات با 50 سر و 100 دست قدرتمند، فرزندان گایا و اورانوس بودند. این سه موجود صد دست، از پدر خود متنفر بودند و اورانوس آنها را به رحم مادرشان باز گرداند. آنها بعدها در شورشی علیه اورانوس شرکت کردند، اما کرونوس(برادرشان) باز هم آنها را به زندان انداخت و بعد توسط زئوس آزاد شدند و به نبرد با تایتانها پرداختند. آنها میتوانستند در آن واحد چندین تخته سنگ عظیم را به سمت دشمنان خود پرتاب کنند.
مدوزا (به یونانی: Μέδουσα) یکی از موجودات افسانهای در اساطیر یونان باستان بوده است.
مدوزا در ابتدا دوشیزهای بسیار زیبا بوده ، اما پس از این که پوزئیدون، خدای دریا او را در پرستشگاه آتنا اغوا میکند، موجب خشم این الهه میشود و آتنا، او را به شکل کریهترین موجود ممکن، یعنی یک گرگون(gorgons) در میآورد. از آنجایی که مدوزا در اصل انسان بوده است، فانی بوده و در نهایت توسط یکی از قهرمانان اساطیری به نام پرسئوس (Perseus) کشته میشود. پرسئوس که تحت حمایت آتنا به نبرد با مدوزا رفته بود، موفق میشود با هوشمندی سر او را از بدن جدا کند. گفته میشود که در این زمان، دو تا از موجودات افسانه ای، پگاسوس (Pegasus) و کریسائور (Chrysaor) که فرزند مدوزا و پوزئیدون بوده اند، از بدن مدوزا خارج شده اند.
تایفویوس (Typhoeus) : تایفویوس، اژدهایی با نفس آتشین، صد سر و خستگی ناپذیر بوده است. گایا، در اوج نا امیدی او را به دنیا آورد تا از تایتانها در مقابل خدایان المپ محافظت کند. او تا حد زیادی موفق میشود و تعدادی از خدایان المپ را فراری داده و زئوس را به بند میکشد. هرمس به نجات زئوس میآید و زئوس هم با استفاده از تیرهای صاعقه، تایفویوس را از بین میبرد. گفته میشود که تایفویوس زیر کوه آتنا (Etna) در سیسیل دفن شده است.
کایمرا (Chimaera) : کایمرا فرزند اژدهایی صد سر به نام تایفویوس (Typhoeus) و موجودی نیمه پری، نیمه مار به نام اکیدنا (Echidna) است و یکی از معروفترین هیولاهای اساطیر به شمار میرود. کایمرا موجودی با دو سر شیر و بز در یک سو و دمی با سر مار از سوی دیگر بوده است. بدن او هم نیمی شیر و نیمی بز بوده و از دهانش آتش می ریخته است. این هیولا ، با از بین بردن گله های دامداران و حمله به مردم، موجب وحشت اهالی لیسیا Lycia بود و به دست مردی به نام بلروفون (Bellerophon) از اهالی کورینت (قرنت) کشته شد.
غولها (Giants) : غولها، موجودات عظیم الجثه ای بودند که در اثر بر زمین ریختن خون اورانوس به وجود آمده بودند. آنها به زئوس و خدایان المپ نشین حمله کردند و برای رسیدن به مقر آنها، بالای کوهی رفته و با روی هم گذاشتن تجهیزات جنگی خود، راهی برای رسیدن به مقر خدایان ایجاد کردند. خدایان در نهایت توانستند با کمک هرکول، قهرمان اساطیری و فرزند زئوس، غولها را شکست بدهند و آنها را در زیر آتشفشانها دفن کنند.
گرگون ها (Gorgons) : در اساطیر یونان، گورگون هیولایی مونث، با بدنی پوشیده از فلسهایی نفوذ ناپذیر، موهایی از مارهای زنده، دندانهایی تیز و چهره ای چنان زشت بوده اند که هر کس به آنها نگاه میکرد به سنگ تبدیل میشد. آنها سه تن بودند که دوتا از آنها جاودان بودند و سومی که مدوزا نام داشت فانی بود. یونانیان از تصویر سر این هیولا برای آراستن سپرهای خود استفاده میکردند تا دشمنان خود را وحشت زده کرده و خود را از قدرتهای شیطانی محافظت کنند.
سیرن ها (Sirens) : سیرن ها خواهرانی بودند که در بخشهای پر صخره دریا میزیستند. آنها آوازی بسیار زیبا و فریبنده داشتند و دریانوردان را با آوای خود گمراه کرده و به کام صخره های مرگ آور میکشیدند. گفته میشود که این چهار خواهر، فرزندان آکلوس Achelous خدای طوفان بوده اند.
کریسائور (Chrysaor) : کریسائور، دومین فرزند مدوزا و پوزئیدون است. درباره این موجود اطلاع زیادی در دست نیست، تنها میدانیم که او به احتمال زیاد یک غول بوده و جنگجویی قدرتمند به شمار می آمده است و نام وی شمشیر طلایی معنا میدهد.
نظرات شما عزیزان: